معرفی رمان خارجی
معرفی کتابهایی که در این مطلب به طور خلاصه به آنها خواهیم پرداخت عبارتند از:
- معرفی رمان عاشقانه بلندیهای بادگیر
- معرفی رمان عاشقانه ملت عشق
- معرفی رمان عاشقانه عشق در رزوگار وبا
- معرفی رمان عاشقانه چوب نروژی
- معرفی رمان عاشقانه تاریخ عشق
- معرفی رمان عاشقانه من پیش از تو
- معرفی رمان عاشقانه احتمال عشق در نگاه اول
- معرفی رمان عاشقانه تصرف عدوانی
- معرفی رمان عاشقانه رنجهای ورتر جوان
- معرفی رمان عاشقانه آئورا
- معرفی رمان عاشقانه سیاه برازندهی توست
[ لینک: معرکلیک ]
معرفی رمان شقانه بلندیهای بادگیر
کتاب بلندیهای بادگیر تنها رمان امیلی برونته است که شهرتی جهانی یافته است. ویژگی متمایزکننده این رمان در زمان انتشارش، لحن شاعرانه و دراماتیک بیان آن و همچنین ساختار غیر معمولش بود. رمان بر زمینهای شاعرانه استوار است که در آن ساده دلیها و درونبینی روانشناختی فوقالعادهای دیده میشود. این رمان داستان عشق آتشین ولی مشکلدار است. و این که این عشق نافرجام چگونه سرانجام دو عاشق و بسیاری از اطرافیانشان را به نابودی میکشاند.
قسمتی از متن کتاب بلندیهای بادگیر:
روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است.
لینک: معرفی کامل رمان بلندیهای بادگیر
معرفی رمان عاشقانه ملت عشق
ملت عشق در واقع رمانی در مورد عشق مولانا و شمس تبریزی است. عشقی واقعی، عمیق و خالص که در کمتر کتابی با آن روبهرو خواهید شد. در ابتدا، کتاب با داستان زندگی اللا شروع می شود ولی بعد وارد رمان ملت عشق در قرن هفتم می شود و داستان کتاب، مدام در حال و در قرن هفتم روایت می شود.
کتاب ملت عشق در ترکیه بیشتر از ۵۰۰ بار به چاپ رسیده و توانسته است عنوان پرفروش ترین کتاب تاریخ ترکیه را به دست آورد. این کتاب در ایران هم با استقبال بسیار خوبی مواجه شده و تا به حال بیشتر از ۵۰ بار چاپ شده و توانسته است طرفداران زیادی پیدا کند.
قسمتی از متن کتاب ملت عشق:
کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار میبریم، همچون آینهای است که خود را در آن میبینیم. هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر میبری. اما اگر هنگامی که نام خدا را میشنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.
لینک: معرفی کامل رمان ملت عشق
معرفی رمان عاشقانه عشق در رزوگار وبا
موضوع این کتاب در مورد فلورنتینو آریثا و عشق او نسبت به فرمینا داثا است. فرمینا داثا به همراه پدر و عمه خود به شهری بندری در حوزه کارائیب که نام آن در کتاب ذکر نشده است نقل مکان میکنند تا زندگی تازهای را شروع کنند. در همین هنگام فلورنتینو آریثا که به همراه مادرش زندگی میکند در تلگرافخانه شهر مشغول به کار میشود. یک روز وقتی برای رساندن تلگرافی به خانه لورنثو داثا وارد میشود، فرمینا داثا را میبیند و چنان عاشق او میشود که پنجاه و سه سال و هفت ماه و یازده روز بعد همچنان عشق او در وجودش شعلهور است.
عشق در روزگار وبا به معنای واقعی کلمه یک داستان عاشقانه خوب است که به جرات میتوان گفت هر خوانندهای از مطالعه آن لذت خواهد برد. شیوهی استفاده مارکز از زمان در این رمان بسیار زیبا است. مارکز ابتدا تصویری از حال را به شما نشان میدهد، بعد گذشته را مرور میکند و کمکم زمان را جلو میبرد تا دوباره به زمان حال برسد و بعد به سمت آینده حرکت کند.
قسمتی از متن کتاب عشق در روزگار وبا:
از هفتِ صبح تک و تنها روی یکی از نیمکتهای پارک کوچک که کمتر از همه به چشم میآمد مینشست، وانمود میکرد در سایه بادامبُنها کتاب شعر میخواند، و منتظر میماند تا چشمش به جمال دوشیزه دستنیافتنی روشن میشد، که با روپوش راهراه آبی، جورابهای زیر زانو، نیمچکمههای بندی مردانه و یک گیس کلفت مزین به روبان که پشت سرش تاب میخورد و تا کمرش میرسید، در مسیر مدرسه از آنجا میگذشت.
لینک: معرفی کامل رمان عشق در روزگار وبا – همراه با اینفوگرافیک
معرفی رمان عاشقانه چوب نروژی
ماجرای این رمان در مورد تورو واتانابه است. شخصیتی آرام و کم حرفی که از دوران دانشجویی خود در دهه ۱۹۶۰ در توکیو یاد می کند و در مورد رابطه خودش با دو دختر – نائوکو و میدوری – می گوید. پس از خودکشی کیزوکی، دوست مشترک واتانابه و نائوکو – آن هم بدون جا گذاشتن یادداشتی و یا بدون اینکه کسی از انگیزه او برای خودکشی خبر داشته باشید – واتانابه و نائوکو بیشتر به هم نزدیک می شوند و یک رابطه عاطفی میان آن ها شکل می گیرد. اما فشار حاصل از این خودکشی روی نائوکو تاثیر زیادی می گذارد و او را دیوانه می کند. پس از این اتفاق نائوکو به یک آسایشگاه می رود و…
چوب نروژی فقط در ژاپن ۱۲ میلیون نسخه فروش داشته است.
قسمتی از متن کتاب چوب نروژی:
سه ماه تمام هر هفته با یکدیگر قرار میگذاشتیم. همه جا رفتیم و از همه چی حرف زدیم و خیلی ازش خوشم آمد. وقتی با او بودم، حس میکردم سرآخر زندگی به من برگشته. تنها بودن با او به من احساس آرامش معرکهای میداد: همهی آن ماجراهای هولناکی که به سرم آمده بود از یادم میرفت.
لینک: معرفی کامل رمان چوب نروژی
معرفی رمان عاشقانه تاریخ عشق
داستان رمان در مورد لئوپولد گورسکی و کتابش به اسم – تاریخ عشق – است. در مورد عشق لئو به آلما، عشق کودکیاش، آلمایی که اسمش روی تمام شخصیتهای کتاب – تاریخ عشق – وجود داشته است. لئو و آلما دو نوجوان اهل لهستان هستند که جنگ جهانی دوم و بخصوص قتل عام یهودیان باعث جدایی بین آنها میشود. آلما به آمریکا مهاجرت میکند و لئو به او قول میدهد که پیدایش کند. اما روزی که بلاخره بعد از مدتها پیدایش میکند متوجه میشود آلما…
همچنین داستان کتاب تاریخ عشق در مورد زندگی آلمای دیگری که اسمش از روی شخصیتهای این کتاب انتخاب شده و سرنوشتش به طرز عجیبی با لئو و کتاب تاریخ عشق گره میخورد.
قسمتی از متن کتاب تاریخ عشق:
نیمی از وجودت به سوی او کشیده میشد و نیمی از وجودت مقاومت میکرد؛ میخواست که سوار بر دوچرخهات دور شوی، به سنگی لگد بزنی و خونسرد باقی بمانی. در دم، هم سختجانی یک مرد را حس میکردی، هم بیچارگیای که حقیر و رنجیدهات میکرد. بخشی از وجودت میگفت: خواهش میکنم نگاهم نکن. اگر نگاهم نکنی هنوز میتوانم رو برگردانم. و بخشی از وجودت میگفت نگاهم کن.
لینک: معرفی کامل رمان تاریخ عشق
معرفی رمان عاشقانه من پیش از تو
ماجرای این کتاب با حادثهای که برای ویل ترینر اتفاق میافتد شروع میشود. حادثهای که نویسنده به طور خلاصه آن را شرح میدهد. ویل بعد از اینکه به قصد انجام دادن کارهایش، دوست دخترش لیسا را ترک میکند در خیابان با یک موتورسوار تصادف میکند. تصادفی که باعث میشود دچار آسیب در مهرههای ۵ و ۶ ستون فقرات شود و فلج شدن دستها و پاهای او را به همراه داشته باشد. پس از این اتفاق، ماجرایهای کتاب در دو سال بعد از سر گرفته میشود. در ادامه کتاب من پیش از تو شخصیت لوئیزا کلارک به داستان اضافه میشود. دختر ۲۶ سالهای که پس از یک سری اتفاقات به عنوان پرستار ویل استخدام میشود. وظیفه او این است که مانع از افسردگی بیش از حد ویل شود اما…
قسمتی از متن کتاب من پیش از تو:
دلم واقعا برایش می سوخت. وقتی می دیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است، به نظرم غمگین ترین فردی آمد که به عمرم دیده ام. با گذر ایام، دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمی اش را از دست داده است، بلکه به فهرست بلندبالا و بی پایان مشکلات جسمی و روحی ای مربوط می شود که می توانند عواقب بدی در پی داشته باشند. با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالا به همین اندازه احساس درماندگی می کردم.
لینک: معرفی کامل رمان من پیش از تو
معرفی رمان عاشقانه احتمال عشق در نگاه اول
همانطور که از نامِ کتاب بر مى آید، عشق و دنیاى بى نهایتش، موضوع اصلى کتاب است. هَدلى، دخترى دبیرستانى است که زندگیش در شرف تغییراتى شگرف است. مادر و پدرش از هم جدا شده اند و حالا او براى شرکت در جشن عروسى پدرش دعوت شده تا به لندن برود. اما طولى نمىکشد که عشق او را هم مبتلا مىکند. هدلى به عنوان شخصى که از عشق، نفرت و کینه به دل داشت، حالا در مقام مبتلا به عشق، دست از قضاوت بر مىدارد و…
قسمتی از متن کتاب:
روزى کسى به او گفت براى محاسبهى اینکه چقدر طول مىکشد شخصى را فراموش کنى، فرمولى وجود دارد که برابر با نصف مدتى است که با او بودهاى. هدلى به دقیق بودن این فرمول شک دارد؛ محاسبهاى این قدر ساده براى چیزى به پیچیدگى دل شکستن.
لینک: معرفی کامل رمان احتمال عشق در نگاه اول
معرفی رمان عاشقانه تصرف عدوانی
داستانی راجع به عشق و زوایای پنهان و مخرب آن! داستان کتاب تصرف عدوانی راجع به یک زن موفق و با جایگاه اجتماعی خوب و رابطه معقول و منطقی به نام استر نیلسون است که در طی انجام یک پروژه تحقیقاتی، با هنرمندی معروف به نام هوگو راسک آشنا میشود و شیفته شخصیت و نگاه او به زندگی میشود. بعد از مدتی استر متوجه میشود که این احساس دو طرفه است و با تمام وجود درگیر رابطه شده و کم کم خود را فراموش میکند. رابطهای که استر را از فضای امنی که برای خود ساخته خارج میکند و او را به عشقی مبتلا میکند که تا به امروز تجربه نکرده است و…
کتاب تصرف عدوانی صرفا یک داستان عاشقانه کلیشهای نیست. شاید متفاوتترین کتابی که میخوانید هم نباشد، اما قطعا یکی از قویترین و قابل تاملترینهاست.
قسمتی از متن کتاب تصرف عدوانی:
شکنندگیِ انسان است که عشق را پدید میآورد. امّا شکنندگی کافی نیست. اتکا به خود و با فاصله به خود نگریستن باید آن را تکمیل کند. شکستگیها موجب نرمی و ملایمت میشوند، اما دیر یا زود، آن چه نرمی را برمیانگیزد، باعثِ پرخاشگری نیز میشود. ضعف مطلق به سبب ناتوانی خود، بهاندازهی نیرویِ فولادین، عشق را غیرممکن میسازد.
لینک: معرفی کامل رمان تصرف عدوانی
معرفی رمان عاشقانه رنجهای ورتر جوان
گوته، رنجهای ورتر جوان را – یعنی رمانی که گفته میشود بزرگترین موفقیت ادبی اوست – در ۲۴ سالگی نوشته است و در پیری خود گفته است: «کسی که در بیست و چهار سالگی ورتر را نوشته باشد، برگ چغندر نیست.»
همانطور که از عنوان کتاب هم پیداست، گوته از رنجهای جوانی به نام ورتر مینویسد که بیشباهت به دوران جوانی خودش نیست؛ از دنیای درون انسانی با رفتاری متفاوت، کمی پیچیده و البته شدیداً عاشقپیشه مینویسد. ورتر رنج میکشد، چون عاشق بانویی به نام لوته است که نامزد دارد. رنج میکشد چون دستش به او نخواهد رسید. توصیفات بینظیری که از رنج درونی راوی داستان ارائه شده است، آنقدر زیباست که این اثر کوتاه را به شاهکاری در ادبیات تبدیل کرده است.
داستان این کتاب از روز چهارم ماه مه در سال ۱۷۷۱ آغاز میشود. بخش عمده کتاب به شکل نامههایی است که شخصیت اصلی کتاب خطاب به دوستش، ویلهلم نوشته است و از عشق نافرجامش میگوید. از آدمهایی که با بدخلقی به همدیگر آزار میرسانند و پیوسته در خاطرات ناگوار گذشته غرق شدهاند.
ورتر یک رمان عاشقانه متفاوت است، احتمالا متفاوتتر از هر رمان عاشقانهای که تا به حال خواندهاید. از خوب و عمیق بودن این کتاب هرچقدر بنویسیم کم است. بنابراین ما این رمان را در لیست کتابهای پیشنهادی کافهبوک برای مطالعه قرار میدهیم و امیدواریم همه عزیزانی که این کتاب را میخوانند از خواندن آن لذت ببرند.
قسمتی از متن رمان عاشقانه رنجهای ورتر جوان:
کاش خوشبختی آن را داشتم که در راه تو بمیرم! خود را فدای تو کنم! اگر که بتوانم آرامش و شادی زندگیات را دوباره به تو برگردانم، با شجاعت و خوشحالی میمیرم. ولی افسوس که سعادتِ ایثارِ خون در راه خویشان، و برافروختن زندگیای هزارگانه برای دوستان در پرتو گذشتن از جان، تنها ارزانی شماری اندک از سعادتمندان میشود. (رمان عاشقانه رنجهای ورتر جوان – صفحه ۱۷۶)
» لینک: معرفی کامل کتاب رنجهای ورتر جوان
معرفی رمان عاشقانه آئورا
ما در این داستان به ظاهر با چهار و در اصل با دو شخصیت همراه هستیم. راوی که خواننده خود را در جایگاه او حس میکند. کونسئلو پیرزنی با رفتارها و عاداتی عجیب. شوهر مرحوم پیرزن که از طریق خاطراتش در داستان حضور دارد و آئورا، دختری زیبا با جوانی سیال. در آئورا هر چه واقعیست وهم است. گویا داستان نه در خانهای پوسیده و از یاد رفته که در جهانی دیگر در جریان است. جهانی که در آن مفهوم مرگ و زندگی، پیری و جوانی در هم آمیخته شده است. جهانی جدا از دنیای تاریک که همه هستیاش در گروی زنده ماندن آئورا ست. جهانی که در آن دغدغه انسان عشق است و نامیرایی آن، مرگی که آئورا منتظر آن است، مرگی که جاودانگی از آن آغاز میشود و دوباره متولد شدن.
زنی پیر، مردی جوان و زنی جوان. در خانهای که همهچیز در آن بوی گذشته میدهد و گویی تنها نیرویی که آن را برپا نگه داشته یادها و نفسها و عطرهای گذشته است. اما در این میان چیزی ناشناختنی، جادویی شگفت در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی، برسد: جاودانگی عشق، جاودانگی جوانی.
قسمتی از متن کتاب آئورا:
کمی جابهجا میشوی، تا نور شمعها چشمت را نزند. دختر همچنان چشمانش را بسته و دستهایش به پهلو آویخته است. نخست به تو نمینگرد، آنگاه نرم نرم چشم باز میکند، چنان که گویی از نور میترسد. سرانجام میتوانی ببینی که این چشمها سبز چو دریایند، موج میزنند، به کف مینشینند، دیگربار آرام میشوند و آنگاه باز چون موجی بر میآشوبند. در آنها مینگری و با خود میگویی این تصویر درست نیست، چرا که اینها چشمان سبز زیبایی هستند همچون همهی چشمهای سبز زیبایی که تاکنون دیدهای. اما نمیتوانی خود را فریب بدهی، این چشمها موج میزنند، دگرگون میشوند، چنانکه گویی چشماندازی فرارویت مینهند که تنها تو میتوانی ببینی و طلب کنی.
» لینک: معرفی کامل کتاب آئورا
معرفی رمان عاشقانه سیاه برازندهی توست
این رمان داستان یک خواننده زن الجزایری به نام هاله و یک تاجر ثروتمند لبنانیالاصل به نام طلال است. طلال برای اولین بار هاله را در یک برنامه تلویزیونی میبیند. برنامهای که در آن هاله دلیل اینکه همیشه لباس سیاه بر تن میکند را توضیح میدهد.
در این برنامه تلویزیونی طلال به شدت شیفته هاله میشود و تصمیم میگیرد هرجا که هاله حاضر میشود یک دستهگل برای او بفرستد. یک دسته گل متفاوت که در میان دیگر دستهگلها کاملا به چشم بیاید و بسیار خاص باشد. طلال در کنار این دستهگلها که برای هاله میفرستد نوشتههای کوتاهی هم بدون اسم مینوسید. بعد از ارسال چندین دستهگل و نوشتههای کوتاه، هاله و طلال تصمیم میگیرند در پاریس با هم ملاقاتی داشته باشند و…
رمان سیاه برازندهی توست یک رمان عاشقانه با متنی خاص است. متنی که بسیار شاعرانه و با هماهنگی زیاد با موضوع کتاب نوشته شده است و بعد از خواندن چند صفحه بهسرعت توجه شما را جلب میکند.
قسمتی از متن رمان عاشقانه سیاه برازندهی توست:
عشق بدبختی است؛ دم و بازدمی در کار نیست. تو یک زن برای من مثال بیاور که تو را به خاطر خودت دوست داشته باشد نه برای جیبت، و منتظرت بماند نه اینکه آنقدر منتظر بمانی که از پا دربیایی! در این دوره زمانه، عشق یک نوع حقهی عاطفی است. زنی خودش را برایت آرایش میکند، عشوهگری میکند، خودش را زیبا نشان میدهد تا تو را به دام بیندازد. کافی است که دیوانه شوی و با او ازدواج کنی؛ دیگر او را نمیشناسی. این عشق نیست، این معامله عشق است. (رمان عاشقانه سیاه برازندهی توست – صفحه ۴۲)
» لینک: معرفی کامل کتاب سیاه برازندهی توست
بدون شک در این مطلب به رمانهای عاشقانه معروف زیادی اشاره نشده است، اما ذکر این نکته ضروری است که کتابهای معرفی شده در این مطلب براساس رمانهایی است که قبلا در کافهبوک بررسی شدهاند و شما میتوانید معرفی مفصل هر کدام از کتابهای این مطلب را در سایت نیز پیدا کنید. در معرفی کامل هر کتاب، خلاصه داستان به طور کاملتر، جملات بیشتر از متن کتاب و مشخصات کامل کتاب از جمله تعداد صفحات و قیمت کتاب ذکر شده است.
به مرور زمان این مطلب تکمیل خواهد شد و معرفی دیگر رمانهای عاشقانه نیز به آن اضافه میشود.
شما کدام رمان(ها) را خواندهاید و فکر میکنید کدام کتابها باید به این لیست اضافه شوند؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید تا لیست کتابهای عاشقانه در این مطلب کاملتر شود.
در کنار کتابهای معرفی شده در این مطلب شما میتوانید به مطالب زیر نیز رجوع کنید و کتابهایی متناسب با سلیقه کتابخوانی خود برای مطالعه انتخاب کنید:
[ لینک:لینک مرجع کلیک نمایید